اصحاب قریهاَصْحابِ قَرْیه، قومی شهرنشین که در قرآن کریم از آنان یاد گردیده، و در منابع گاه بدانان اصحاب یاسین نیز گفته شده است. ۱ - در قرآن کریمسرگذشت مردم اين شهر تنها در سوره یس گزارش شده است، از اينرو به ايشان «اصحاب يس» [۲]
. البداية والنهايه، ج۱، ص۲۰۶.
نيز مىگويند. خداوند به پیامبراکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمان داد تا زندگى مردم اين شهر را براى مردم بازگو كند: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحـبَ القَريَةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون» و در پى آن فرمود: هنگامى كه ما آن دو رسول را براى هدايت آنها فرستاديم، پس آنان را تكذيب كرده، ما رسول سوم را براى آنها فرستاديم. فرستادگان همگى گفتند: ما فرستادگان خدا به سوى شما هستيم: «اِذ اَرسَلنا اِلَيهِمُ اثنَينِ فَكَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالوا اِنّا اِلَيكُم مُرسَلون» امّا مردم اين شهر از بندگى خداوند سر باز زده، آنها را دروغگو خطاب كردند، از لحن ادامه آيات برمىآيد كه رسول این شهر به دست مردم كشته و به او وعده بهشت داده شد: «قيلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قالَ يــلَيتَ قَومى يَعلَمون».۲ - قريه کجاستمراد از قریه در آیه، انطاکیه، از شهرهاى روم است. در قرآن کریم، سخن از آن است که خداوند دو پیامبر را به سوی اصحاب قریه فرستاد و چون آنان فرستادگان الهی را تکذیب کردند، پیامبر سومی برای پشتیبانی آن دو مبعوث شد. سخن کفار اصحاب قریه به رسولان، آن بود که شما همانند ما بشرید و در دعوی پیامبری و نزول وحی، سخن به دروغ میگویید. با تأکید پیامبران بر امر ابلاغ، اصحاب قریه آنان را به شکنجه و سنگباران تهدید کردند. در اثنای محاجه کفار با پیامبران، از آن سوی شهر مردی دوان دوان فرارسید و قوم را به پیروی رسولان، پرستش آفریدگار یکتا و ترک خدایان دروغین بازخواند. سخن قرآن کریم در باره اصحاب قریه با وعده ورود این مؤمن به بهشت و نزول عذابی ناگهانی بر کافران پایان یافته است. ۳ - پیامبران قریهازظاهر آیات قرآن بر می آیدکه آنان فرستادگان خداوند هستند كه به آن اشاره دارد: «اِذ اَرسَلنا اِلَيهِمُ اثنَينِ ... فَعَزَّزنا بِثالِث...» برخى مفسران نيز رسولان را فرستادگان حضرت عیسی (عليه السلام) مىدانند. جمع بين اين دو قول چنين است كه چون حضرت عیسی (عليه السلام) پيامبر خدا بوده است، فرستاده وى را نيز مىتوان فرستاده خدا دانست. خداوند دو رسول براى هدايت مردم اين شهر فرستاد. آنان پيش از ورود به شهر به شخصى كه خانهاش در انتهاى شهر بود، برخوردند و او را به پرستش خداوند فرا خواندند. وى از ايشان معجزهای خواست و ايشان فرزند او را كه بیمار بود شفا دادند. او به خداوند يكتا ايمان آورد. مفسران نام آن مرد را حبیب نجّار ذكر كرده [۳]
مجمعالبيان، ج۸، ص۶۵۴.
[۴]
تفسير قرطبى، ج۱۵، ص۱۲.
[۵]
تفسير ابنكثير، ج۳، ص۵۷۵
و برخى وى را «صاحب يس» يا «مؤمن آلیاسین» ناميدهاند.اين دو فرستاده پس از ورود به شهر مردم را به عبادت خداوند و ترك عبادت بتها فرا خواندند؛ [۶]
مجمعالبيان، ج۸، ص۶۵۴.
[۷]
تفسير قرطبى، ج۱۵، ص۱۲.
[۸]
تفسير ابنكثير، ج۳، ص۵۷۵.
اما پادشاه شهر آنها را در محل نگهدارى بتها زندانى كرد. [۹]
تفسير قمى، ج۲، ص۱۸۷.
نام اين دو فرستاده را صادق و صدوق يا پولس و یوحنا گفتهاند. نامهاى ديگرى هم براى آنان ذكر شده است. [۱۰]
مجمعالبيان، ج۸، ص۶۵۵.
[۱۱]
تفسيرقرطبى، ج۱۵، ص۱۱.
[۱۲]
تفسير ابنكثير، ج۳، ص۵۷۴.
خداوند سومين رسول را براى هدايت مردم و نجات آن دو فرستاد. نام اين شخص را برخى شمعون دانستهاند. نامهايى ديگر نيز براى وى ذكر شده است. [۱۳]
تفسير قمى، ج۲، ص۱۸۷.
[۱۴]
مجمعالبيان، ج۸، ص۶۵۵.
[۱۵]
تفسير قرطبى، ج۱۵، ص۱۲.
شمعون در ابتدا كوشيد تا خود را به پادشاه نزديك كند و از نزديكان وى گردد. پس از مدّتى، از پادشاه درباره آن دو زندانى سؤال كرد و پادشاه را به مناظره با آنان دعوت كرد. در طى مناظره، شمعون از آنها خواست تا پسر پادشاه را كه مدتى قبل در گذشته بود زنده كنند. آنها پس از عبادت خداوند دست به دعا برداشته، براى زنده شدن او دعا كردند و خداوند او را زنده كرد. فرزند پادشاه پس از زنده شدن، به ايشان ايمان آورده و ماجراى زنده شدن خويش را بازگو كرد. پادشاه و جمع بسيارى به خداوند ايمان آوردند. برخى از بزرگان یهود كه حكومت خويش را در خطر مىديدند تصميم گرفتند شمعون و دو فرستاده ديگر را بكشند. در اين هنگام حبیب نجّار كه به خداوند يكتا ايمان آورده بود مردم را به سوى حق دعوت مىكرد: اما مردم به سوى او هجوم آورده، او را كشتند. بعضى گفتهاند: سه فرستاده خداوند را نيزكشتند. [۱۶]
تفسير قرطبى، ج۱۵، ص۱۲ـ۱۴.
۴ - سرگذشت اصحاب القریهدرباره چگونگى عذابشان نقل شده با فرمان خداوند پس از كشته شدن پیامبر این قوم، جبرئیل مردم را با صیحهاى آسمان ى [۱۷]
تفسير ابنكثير، ج۳، ص۵۷۶.
نابود كرد: «اِن كانَت اِلاّ صَيحَةً واحِدَةً فَاِذا هُم خـمِدون» قرآن پس از گزارش سرگذشت آنان، بندگان سركش را از آن رو كه پيامبران الهی را به تمسخر گرفته، انکار كردند سزاوار تأسف و حسرت مىداند: «يـحَسرَةً عَلَى العِبادِ ما يَأتيهِم مِن رَسول اِلاّ كانوا بِهِ يَستَهزِءون».۵ - در روایاتآنچه در روایات افزون بر مضامین یاد شده در قرآن کریم میتوان یافت، چنین است: روایات متفقاً شهر این قوم را همان شهر باستانی انطاکیه دانستهاند. [۱۸]
علی قمی، تفسیر، ج۲، ص۲۱۳، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
[۲۰]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۷۹، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۱]
احمد ثعلبی، قصص الانبیاء، ج۱، ص۴۰۴- ۴۰۵، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
[۲۲]
محمد طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۱۰، بهکوشش احمد حبیب قصیر عاملی، نجف، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۷م.
[۲۳]
سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۲۶۱، قاهره، ۱۳۱۴ق.
از منابع تاریخی چنین برمیآید که انطاکیه در حدود ۳۰۰ ق م تأسیس گردید، تا ۶۴م تختگاه سلوکیان بود و بعد به دست رومیان افتاد. بر پایه منابع کهن مسیحی، در سده ۱ م، دین مسیح توسط بارنابا و پولس به این شهر رسید و به رغم مشقات فراوان، این شهر پس از فلسطین به عنوان پایگاه دوم مسیحیت درآمد.در باره نام پادشاهی که در زمان رخداد واقعه بر انطاکیه حکومت میکرد، اغلب منابع اسلامی سکوت کردهاند و تنها در روایتی از وهب بن منبه و کعب الاحبار آمده که نام وی آنتیوخوس بوده است [۲۴]
قصص الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
اما باید توجه داشت که آنتیوخوس نام ۱۳ تن از پادشاهان سلوکی بوده که آخرین ایشان در ۶۴ قم از سلطنت خلع شده است، در حالی که اغلب روایات دلالت بر این دارند که واقعه مورد نظر پس از میلاد حضرت مسیح (علیهالسلام) رخ داده است. [۲۶]
احمد ثعلبی، قصص الانبیاء، ج۱، ص۴۰۴، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
۶ - هویت ۳ رسولدرباره هویت ۳ رسول فرستاده شده به سوی اصحاب قریه نیز میان روایات، ناهمخوانیهایی به چشم میخورد: بیشتر مفسران این ۳ رسول را ۳ تن از حواریان حضرت عیسی (علیهالسلام) میدانند که توسط آن حضرت، یا به امر مستقیم الهی به سوی اصحاب قریه روانه شدهاند. اغلب نام دو رسول نخست را شمعون (نام دیگر پطرس) و یوحنا، و نام رسول سوم را پولس آوردهاند، ولی مسعودی از قول همه مسیحیان و بعضی مسلمین نام دو رسول اول را پطرس و توما، و نام رسول سوم را پولس یاد کرده است. گذشته از اینها، در روایتی از مقاتل آمده که نام این ۳ تن به ترتیب یومان و مالوس و شمعون (با تحریفی آشکار در ضبط نامها) بوده است. در روایتی دیگر که از کعب الاحبار و وهب بن منبه و به طریقی ضعیف از ابن عباس نقل شده، نام ایشان به ترتیب صادق، صدوق و شلوم آمده، و هرگز به اینکه آنان از حواریون عیسی (علیهالسلام) بودهاند، اشاره نشده است. در پایان باید به روایاتی غریب از وهب بن منبه و ابن اسحاق توجه کرد که نام آن دو را فاروفی و رومافی آوردهاند. [۲۸]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۷۹، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۹]
احمد ثعلبی، قصص الانبیاء، ج۱، ص۴۰، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
[۳۰]
فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۴۱۸، صیدا، ۱۳۳۳ق.
[۳۱]
سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۲۶۱، قاهره، ۱۳۱۴ق.
گفتنی است که از میان نامهای یاد شده، تنها شمعون، یوحنا، پولس و توما در منابع مسیحی هویت روشنی دارند و در شمار یاران حضرت عیسی (علیهالسلام) از آنان یاد میشود.۷ - هویت شخص مؤمناما در مورد هویت شخص مؤمنی که در جریان ستیزهجوییهای اصحاب قریه، «از آن سوی شهر... دوان دوان آمد»، در منابع تفسیری اختلافی دیده نمیشود. روایات به اتفاق، نام او را حبیب دانستهاند و در متون اسلامی به وی عنوان «صاحب یس» داده شده، و گاه با تعبیر حبیب نجار از او یاد شده است. گذشته از آنچه ذکر شد، در روایات درباره اصل داستان نیز تفصیلاتی وارد شده است. ۸ - داستان مناظره در روایاتدر این میان مهمترین مسأله، داستان مناظره بین رسول اول و دوم و رسول سوم است. این قصه از امام باقر و صادق (علیهماالسلام) روایت شده، و ثعلبی شکل دیگری از آن را به وهب بن منبه نسبت داده است. مضمون حکایت این است که خداوند دو رسول را به انطاکیه فرستاد و پادشاه انطاکیه آن دو را دستگیر و در بتکدهای زندانی کرد. سپس خداوند رسول سومی را به انطاکیه فرستاد و او نزد پادشاه رفته، با زیرکی خود را به وی نزدیک گردانید. روزی نزد پادشاه از آن دو محبوس سخن به میان آورد و از او اجازت خواست تا با آنان مناظره کند. در اثنای مناظره، رسول سوم چند بار از دو رسول اول و دوم خواست تا کوران و زمینگیران را شفا دهند و چون ایشان به اذن خدا آنان را شفا دادند، رسول سوم از آن دو خواست تا مردهای را زنده کنند. در حدیث امامان باقر و صادق (علیهالسلام) آمده است که پس از زنده شدن مرده، پادشاه و تمام اهل مملکت او به دین خدا ایمان آوردند. روایت وهب کمی به قرآن کریم نزدیکتر شده، و حاکی از آن است که پادشاه به همراه جمعی ایمان آوردند و جمعی به کفر خود باقی ماندند. در مقایسه میان این شکل داستان روایی و آیات قرآنی روشن میشود که روح آن با آیات مورد نظر سازگاری ندارد؛ نخست به دلیل آنکه طبق نص قرآنی، بیشتر قریب به اتفاق قوم بر کفر خود باقی ماندند و مستوجب عذاب الهی گشتند، و دیگر آنکه در داستان روایی نقش مؤمن صاحب یس حذف شده است. [۳۲]
علی قمی، تفسیر، ج۲، ص۲۱۲، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
[۳۳]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۸۰، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۳۴]
احمد ثعلبی، قصص الانبیاء، ج۱، ص۴۰۵، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
۹ - تناقض با نص قرآنبه هر حال نه تنها داستان اخیر با نص قرآنی سازگاری ندارد، بلکه در داستان مشهور که شهر اصحاب قریه را انطاکیه میشمرد و رسولان سهگانه را ۳ تن از حواریون عیسی (علیهالسلام) معرفی میکند، اگر چه مضامین تا اندازهای با منابع دینی مسیحی سازگار است، اما در برخی عناصر داستان تفاوتهایی نیز به چشم میخورد. جریان رفتن برنابا و پولس به انطاکیه، و تبلیغ دین مسیح در آن دیار، در کتاب اعمال رسولان به خصوص در بابهای یازدهم تا سیزدهم به تفصیل وارد شده است، اما با روایات یاد شده و حتی با نص قرآنی تفاوتهایی در عناصر اساسی دارد؛ بنابر اين نمىتوان گفت كه داستان مورد نظر قرآن كريم، عيناً سرگذشت حواريان عيسى (علیهالسلام) در انطاکیه است. ۱۰ - فهرست منابع(۱) احمد ثعلبی، قصص الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م. (۲) سعید راوندی، قصص الانبیاء، به کوشش غلامرضا عرفانیان، مشهد، ۱۴۰۹ق. (۳) سیوطی، الدر المنثور، قاهره، ۱۳۱۴ق. (۴) فضل طبرسی، مجمع البیان، صیدا، ۱۳۳۳ق. (۵) طبری، تاریخ. (۶) محمد طوسی، التبیان، بهکوشش احمد حبیب قصیر عاملی، نجف، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۷م. (۷) عهد جدید. (۸) قرآن کریم. (۹) علی قمی، تفسیر، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق. (۱۰) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م. ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اصحاب قریه»، ج۹، ص۳۶۰۳. سایت دانشنامه موضوعی قرآن |